شنبه، مهر ۲۷

توقف اعدام کودکان : بخشنامه چاره ی درد نیست



خبر بخشنامه ی اخیر رئیس قوه قضائیه در مورد توقف مجازات اعدام کودکان در ایران و تبدیل مجازات اعدام به حبس ابد رو همه شنیدیم.
با وجود این که دوست دارم و از صمیم قلب آرزو می کنم این اتفاق واقعن بیفته اما باز هم این بدبینی لاعلاج دست از سرم بر نمی داره ! به هر حال من چندان خوش بین نیستم از بس که رو دست خوردیم از این بخشنامه ها. برای یه بخشنامه ی اداری که معلوم هم نیست قابلیت اجراییش در مقابل استقلال قاضی چقدر باشه سروصدای زیادی شد اما تا وقتی که این بخشنامه طبق درخواست مقامات حقوق بشری به صورت قانون در نیاد نمیشه به ضمانت و قطعیت اجرای اون امیدی داشت.


یادمون نرفته که بخشنامه سال 81 رئیس قوه قضائیه در مورد منع اجرای مجازات سنگسار هم جزو همین بخشنامه ها بود اما قاضی به صورت خودسرانه و کاملا قانونی اجراش کرد. چند وقت پیش از فردی که در جریان ماجرای سنگسار جعفر کیانی در تاکستان بود و هنوز هم با دادگستری تاکستان و قزوین مرتبط هست از سرنوشت تخلف اداری قاضی اسحابی پرسیدم و در کمال تعجب شنیدم که قاضی مربوطه ترفیع هم گرفته و همچنان به ترکتازی در صدور حکم مشغول هستند!

خلاء های قانونی یک بخش عمده ی اجرای مجازات اعدام برای کودکان در ایران هست اما روی دیگه ی سکه فرهنگ مردمی هست که وقتی درچنین شرایطی قرار می گیرند تنها راه آرام کردن خودشون رو گرفتن انتقام و دیدن قاتل روی چوبه ی دار می دونن. و یا این که برای بخشیدن و گذشتن از خون مبالغ هنگفتی رو مطالبه می کنند. این مساله ی ساده ای نیست و تا وقتی این فرهنگ درست نشه کار زیربنایی در این مورد انجام نشده، هر چند که به دلیل زمان بر بودن پروسه ی فرهنگ سازی تنها راه گره گشا در شرایط فعلی که طبق آمار مقامات بین المللی 130 کودک زیر حکم هستند شاید اصلاح قانون باشه .

به عنوان یک ایرانی از این که کشورم در اعدام کودکان در دنیا صدر نشین هست ابراز انزجار می کنم! اما این ماجرای صدور بخشنامه بیشتر از اون که یک رفتار صادقانه از دستگاه قضایی باشه به نظرم یک برخورد کاملا سیاسی و محافظه کارانه در مقابل مراجع بین المللی هست که سرو صدای این آبروریزی رو کمتر کنند! مگر نه این که حکم استیذان کودکان بدبختی که در چند سال اخیر اعدام شدند رو خود رئیس قوه قضائیه امضا کرده؟ چطور شد که همزمان با درخواست دیده بان حقوق بشر از سازمان ملل و به دنبال نشست و مذاکرات سه روزه دولت‌های عضو سازمان ملل متحد درباره حقوق کودکان که در برگزار شد یاد اعدام کودکان افتادند؟
تکمیلی و مرتبط

کاملن بی ربط

از مچ گیری متنفرم ! بهتر نیست آدم ها به جای این که صبر کنند که یکی یک کار مثلن اشتباه رو تا آخر انجام بده و درنهایت متهمش کنند و به اصطلاح مچش رو بگیرند رفتار متمدنانه تری در پیش بگیرند و با حسن نیت نظر و انتقادشون رو مطرح کنند تا از هزار و یک سوء تفاهم احتمالی جلوگیری بشه؟ این جور به اصطلاح مچ گیری ها رو نوعی شارلاتانیسم رذیلانه و ضد اخلاق می دونم که متاسفانه این روزها زیاد شاهدش هستیم. به همه حکم های ناعادلانه ی دنیا عین آب خوردن معترض می شیم و دست کم حقوق متهم رو برای دفاع از خودش اولین و طبیعی ترین حق می دونیم اما این فرصت رو به سادگی از نزدیک ترین دوستمون دریغ می کنیم و بدون این که حرف هاش رو بشنویم حکمش رو هم صادر می کنیم!


چند روزی هست که این دلشوره ی لعنتی رو هیچ دارویی تسکین نداده! تو دلم رخت که نه لحاف کرسی می شورن انگار! کاش فقط یه حس ساده باشه !